یکشنبه 94 شهریور 15 , ساعت 7:20 عصر
آمدم
بعد از مدت ها دوباره دلم برای نوشتن دردهایم تنگ شد...
برای نوشتن حرفای نگفته ای که دلم را می خراشد ...
روحم را می سوزاند و چشمانم را همچون ابر بهاری به باریدن وا می دارد...
دلم گرفته از همه چیز... از همه کس... از همه روزهای تکراری... از خیلی حرفها که ظاهرا بی منظورا اما ...
دلم گرفته از خودم
از خودم بیشتر از همه دلگیرم...
نمی دانم چه بنویسم... آنقدر غرقه دنیای پوچ خویشتن شده ام که جز سراب های گاه و بیگاه هیچ نمی بینم
مغلطه میبافم و می دانم درد من را درمانی نیست...
هم فرق دارد هم درد دارد اینکه یکی تو را بخواهد... و اینکه یکی تو را هم بخواهد...
نوشته شده توسط *مصباح الهــــــــــــدی* | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عشق جاویدان تو
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]
میلاد نورمبارک
خودت رو ازخودت دارم
دراحوالات آخرالزمان
نشانه آخرالزمان
چرخه زندگی
ده ویژگی افراد بی حیا
به کجا میریم؟؟؟؟؟
دیدگاه آیت الله بهجت درخصوص آرایش زنان دربیرون ازخانه
فلسفه آرایش کردن چیست؟
ای کــــــــــــــــــه مراخوانده ایــــــــــــــــــــ
آنقدربی تو...
عید وحرم یار عجب دعوتی...
سرزمین واژه های واژگون
لعنت به تو و عشق تو و ذات خرابت
[همه عناوین(1145)][عناوین آرشیوشده]